پس، به طور خلاصه، در ديدگاه دوم، نظر اسلام اين است كه در ميدان فعّاليت علمى، اقتصادى، اجتماعى و سياسى، نبايد بر زن تحميل و اجبار كرد؛ چنان كه به سد كردن راه او هم نبايد پرداخت. اگر خانمها مىخواهند وارد فعّاليتهاى اجتماعى و سياسى شوند، مانعى نيست. البته فعّاليت علمى، خيلى خوب است و بر ساير فعّاليتها ترجيح دارد.
من به خانوادهها توصيه مىكنم كه اجازه دهند دخترهايشان درس بخوانند. مبادا پدر و مادرى، از روى تعصّبِ دينى، خيال كنند كه بايد جلوِ دختر را بگيرند تا تحصيلات عاليه نكند! نه؛ دين چنين چيزى نگفته است. دين، براى تحصيل علم، ميان دختر و پسر فرقى نمىگذارد. اگر پسر شما تحصيلات عاليه مىكند، بگذاريد دختر شما هم به تحصيلات عاليه بپردازد. بگذاريد دختران جوان ما درس بخوانند، علم بياموزند، آگاهى پيدا كنند، به شأن خودشان واقف شوند و قدر خود را بدانند، تا بفهمند كه تبليغات استكبار جهانى در خصوص زن، چقدر بىپايه و اساس و پوچ است. در سايه سواد، مىشود اينها را فهميد.
امروز متديّنترين، انقلابىترين، پاكترين و با ايمانترين دختران و زنان جوان ما، در ميان قشرهاى تحصيلكرده هستند. كسانى كه اهل تجمّل و چسبيدن به زر و زيورآلات هستند و يا كوركورانه و چشم بسته مىخواهند از الگوهاى غربى در لباس و پوشاك و وضع زندگى تقليد كنند، غالباً از سواد و معلومات و معرفت كافى بهره ندارند. كسى كه معلومات داشته باشد، مىتواند رفتار خود را كنترل كند و آن را با هر چه حقّ و حقيقت و خوب است، تطبيق دهد. بنابراين، در ميدان علمى، همه راههاى فعّاليت بايد براى زنان باز باشد. دختران، حتّى در روستاها هم درس بخوانند. توصيه من به پدران و مادران اين است كه بگذارند دختر بچههايشانْ به مدرسه بروند و سواد بياموزند. اگر آنها استعداد دارند و مايلند پس از طىّ مراحل ابتدايى به تحصيلات عاليه و دانشگاهى بپردازند، ممانعت نكنيد. بگذاريد در جامعه اسلامى ما آنها جزو انسانهاى با سواد و داراى معلومات شوند. اين هم از ديدگاه دوم